من گمنام

آروزومه روی قبرم بنویسن شهید گمنام

من گمنام

آروزومه روی قبرم بنویسن شهید گمنام

مترو.....

خیلی موقع ها به خیلی چیزا که خیلیا گرفتارشن فکر میکنم

اینجوری از ته دل خدا رو شکر میکنم

چند وقتیه که توی مسیر رفت و آمدم تنهام و این باعث شده که به خیلی چیزا بیشتر فکر کنم

آدما رو با دقت بیشتری ببینم به دردایی که ممکنه داشته باشن فکر میکنم

از یه پیر زن رنجور تا یه بچه کوچیک 2 .3 ماهه 

راستی یه چیز جالب:

دیروز تو مترو یه دختر کوچیکو دیدم که تنها بود شاید 5-6 سالش بیشتر نبود

بچه مدرسه ای نبود چون لباس فرم تنش نبود ولی یه کیف خیلی بزرگ داشت ( یادمه منم که بچه بودم کیفم هر چقدر جا داشت پر میکردم) تو دستشم یه عروسک از این عروسکا که شبیه نوزاده و واقعا به اندازه یه بچه کوچیک نازن

کلاه عروسکش رو از سرش برداشت بعد یه دستمال از تو کیفش برداشت و سر عروسکشو که احتمالا به خاطر بارون خیس شده بود پاک میکرد

در این بین هم کلی با بچه اش حرف میزد و نازش میکرد

با دیدن این صحنه به این فکر میکردم.....

شما  به چیه این موضوع بیشتر نظرتون جلب شد؟

....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد